۱۳۸۹ مهر ۱۸, یکشنبه

پیام رضا شاه دوم پیرامون محکومیت طبرزدی و واکنش دیگران

خبر محکومیت حشمت الله طبرزدی را که شنیدم به شخصه دچار حس تاسف شدم. با خود اندیشیدم چه داستان عجیبی بر مملکت ما می رود و گرفتار چه روزگاری شده ایم. هرکسی که به هر دلیل یا شرایطی حرف از آزادی، شرف و ایرانی بودن می زند، بی درنگ بازداشت می شود یا مهر ارتداد و محاربه بر پیشانی اش زده و به چوبه دار رهسپارش می کنند.

هنگامی که شنیدم آقای طبرزدی به نه سال زندان و هفتاد و چهار ضربه شلاق محکوم شده است، برای لحظاتی شرایط وی را نه به عنوان یک متفکر و نه کسی که در آینده ایران و ایرانی جایگاه منحصر به فردی خواهد داشت، بلکه صرفن به عنوان یک انسان، پیش چشم خود آورده و اندیشیدم هرکسی به جای وی باشد، چنین محبس تاریک و غمباری رنجش می دهد و ماهیت این رنج تا تجربه نشود قابل درک نخواهد بود.

طبرزدی هرکه باشد و با هر پیشینه یی امروز، گروگان ملت است در دست رژیم منحوس اسلامی. او به عنوان یک ایرانی، در بند و محبس رژیم انیرانی جمهوری اسلامی گرفتار آمده است.

حدود چهار روز پیش در صفحه فیس بوک ملوکانه محبوب نازنین، اعلاحضرت رضا شاه دوم پیامی با این مضمون دیدم:

"من از هم میهنانم می خواهم که همبسته و مقاوم صدای اعتراض خود را در مخالفت با رای نا عادلانه ای که آقای حشمت اله طبرزدی بدان محکوم شده است رسا کنند. محکومیت غیرانسانی که شامل زندان و شلاق است و فقط به این دلیل که او نظرش را بیان کرده است، یک قدرت نمایی برای خاموش کردن تمامی حامیان دموکراسی و نقض حقوق اولیۀ آقای طبرزدی است

رژیم حاکم نه خود راملزم به رعایت حقوق اولیۀ فردی می داند و نه خود را ملزم به انعطاف پذیری از اصول ایدئولوژیکی خود می داند. به این دلیل است که من خواهان یک گزینۀ سکولار به جای این رژیم هستم

آقای طبرزدی شما تنها نیستید و من نگران شما و خانواده شما هستم"

هنگامی که پیام همایونی آن حضرت را که این چنین پدرانه و دلسوزانه پیرامون آقای طبرزدی نگاشته بودند خواندم، هزار بار بیشتر از پیش دریافتم که احساس ناخواسته ام در مورد طبرزدی و طبرزدی هایی که در چنگال رژیم خون آشام اسلامی قرار دارند، معقول و صحیح است. در مورد بنده حقیر شاید این صرفن یک احساس بود و منشا عقلانی چندانی نداشت. اینکه برای یک زندانی سیاسی متاسف شدم و حس دردناک وی را درک نمودم. اما همین احساس ناخواسته نیز خودش دنیایی ارزش داشت وقتی که می دیدم احساسات ناقابلم، همسو و هم راستای بیان فاخر شاهنشاه محبوبم می باشد.

در این موقعیت ها نقش ما در همدردی و همراهی تعریف می شود نه در زبان به کنایه گشودن و غضب وار سخن گفتن.

صدالبته آن زمان که ایران آزاد شود، سیستمی دموکراتیک و سکیولار حاکم شود و شرافت ایرانی جایگزین رذالت اسلامی شود، تک تک آنها که در بعضی برهه ها همگام با رژیم اسلامی حرکت کرده و یا احیانن پست و مقامی داشته اند، مورد سوال قرار گرفته و اگر نیاز باشد غرامت و جریمه یی را به ملت پرداخته و به هر عنوانی ناگزیر به جبران خسارات وارده خواهند بود.

اما امروز مجال چنین صحبت هایی نیست. اگر بنا باشد حکومت الله شخص طبرزدی را محاکمه و محکوم کند و فلان فرد مدعی آزادی خواهی هم طبرزدی را در کلامش محکوم کند پس چه تفاوتی هست میان قوه قضاییه رژیم و آن شخص به اصطلاح آزادی خواه؟ پس مبحث اتحاد که ذات مبارک رضا شاه دوم بارها و بارها بر آن تاکید اکید فرموده اند به کجا خواهد رفت؟

از آن روزی که پادشاه خوبان، قلم مبارک را به دست گرفتند تا از حشمت الله طبرزدی حمایت کنند، شوربختانه تعدادی افراد دوست نمای بدتر از دشمن، دهان های شان به اعتراض باز شد و از آنجایی که احساسات زودرس بر شعورشان سایه انداخته است در کمال جسارت شاهنشاه را مورد عتاب قرار دادند که چرا ایشان از یک زندانی رنج کشیده دفاع می کنند.

چنین واکنش و طرز برخوردی اگر خیانت نام نگیرد دست کم معنای واقعی جهالت و حماقت است. حشمت الله طبرزدی با هر سابقه یی حتا سیاه ترین سابقه – که البته سوابق او به هیچ وجه قابل دفاع نیستند – امروز به عنوان یک منتقد سرسخت ولایت فقیه، تلخی زندان های مخوف جمهوری اسلامی را به جان خریده تا پیش کفتارهای رژیم سر خم نکند و پوزش نخواهد.

امروز وظیفه ما حمایت از زندانیان سیاسی در مقابل مسوولین قضایی رژیم نامشروع اسلامی است. اکنون فوریت و اولویت اول ما نبرد با ساختار و قوانین از ریشه فاسد نظام اسلامی است نه پیش کشیدن گذشته ها آنهم به سود حکومت الله و به زیان خودمان.

گذشته ها و رخدادهای آن، زمانی برای ما مدنظر هستند که چراغی برای آینده باشند. تاریخ یک مکتب است که باید از آن بیاموزیم نه چماقی برای متهم کردن یکدیگر و سرکوب کردن کسانی که اکنون قربانیان مستقیم دیکتاتوری خامنه یی هستند.

یک پادشاه و رهبر فرزانه، فراتر از زمان و مکان می اندیشد. اگر بنا باشد شخص شاه نیز(زبانم لال) مانند ما تفکر و رفتار کنند پس میان ما و ایشان چه تفاوتی وجود دارد؟ بدیهی است که قضاوت ایشان ملوکانه است و استنباط های ما محقر و کوته فکرانه.

اعلاحضرت رضا پهلوی دوم ماورای دیروز و امروز سخن می گویند. ایشان بر فراز قرون و هزاره ها صحبت می کنند. دلیلی ندارد در این وانفسای چند دستگی و آب به آسیاب حکومت ریختن، رهبر عالیقدری چون ایشان نیز حرف تازه به دوران رسیده های سیاست را تکرار کنند.

ممکن است حشمت الله طبرزدی یا افرادی مانند او هنوز نسبت به روح پرفتوح شاهنشاه آریامهر، در دل خود دچار کینه و نفرتی نابخردانه باشند. اما وجود اقدس شاهانه اعلاحضرت، در ذات بی آلایش شان کینه ورزی هیچ جایی ندارد. ایشان به آسانی از این قدرت برخوردارند که وضعیت کنونی افراد را الزامن به گذشته شان پیوند نزنند. دست مهربان ایشان همواره روی سر تک تک کسانی است که در وضعیتی محنت بار گرفتار شده اند.

رضا شاه دوم در معنای مطلق کلمه، یک شاه تمام عیار هستند و در هر کلام شان این حقیقت را به منصه ظهور می رسانند.

__________________

نگاشته شده در تاریخ هجدهم مهر دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: