۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۹, چهارشنبه

از سراب بی حاصل اصلاحات تا شکوه یک پادشاه بزرگ

برخی زمان ها صراحت لهجه زننده می نماید و در نتیجه ناگزیرمان می سازد در پرده ابهام سخن بگوییم اما گاهی اوقات شرایط ایجاب می کند که کمی رو در رو و قاطع صحبت کنیم.

حال زمان فرا رسیده تا تصمیم نهایی را گرفته و تکلیف خود را با سرنوشت و آینده مان و همینطور نسل های فردا روشن سازیم. روزی که خمینی جلاد با یک هیچ بزرگ به ایران قدم گذاشت بسیاری از به اصطلاح روشنفکرانی که جز توهم خود بزرگ بینی و کمی محفوظات طوطی وار چیزی در چنته نداشتند بر گرد آن دیو شوم حلقه زده و وی را مظهر عدالت و حق جویی ترسیم کردند. چه زمان تاسف بار و درازی نیاز بود تا یک یک آن خواب مانده ها هوشیار شوند و دریابند که در چه اشتباه بزرگی سِیر کرده و چه خامکارانه قضاوت می نمودند.

میرحسین موسوی در همان دورانی که شاید یکی از تلخ و مخوف ترین برهه های تاریخ معاصر ایران بود، پست نخست وزیری را بر عهده داشت که عملکرد و افکار ارتجاعی وی ثبت شده و مدارک آن نیز اکنون موجود است.

موسوی اکنون به عنوان چهره یی اصلاح طلب و نه مخالف حکومت، بخشی از تفکر، نیرو و جان عده بسیاری از مردم ایران را به سود خودش تصاحب کرده تا تحت نظر او دیگرباره ایران را به ناکجاآبادی سوق دهد که انتهایش مشخص نیست.

مثلی می گوید آنکه پایش روی یک گودال دوبار بلغزد سزاوار است که هر دو پایش بشکند و شوربختانه ما ملتی هستیم که عمومن بر یک گودال نه دوبار بلکه بارها و بارها پای مان می لغزد و هنگامی که به ته گودال و حتا فراتر از آن به عمق پرتگاه سقوط کردیم فغان و التماس سراپای مان را می گیرد که چه گونه خود را نجات ببخشیم. اما باز جای نظر کردن بر اشتباهات خودمان، به دامن همان شخص یا اشخاصی چنگ زده و مدد می طلبیم که ما را به عمق دره سرنگون ساخته اند و یا کسی که افکارش آغاز دره یی گودتر و مهیب تر است.

میرحسین موسوی از جنس این حکومت و فرزند همین نظام است. او نیز دست پرورده یی مطیع می باشد که بداقبالی ما مردم خطاکار سبب شده تا چنین شخصیتی سر راه مان قرار بگیرد. میرحسین موسوی عصاره همان روزگاری است که خفقان مطلق حاکم بود و تجسمی بارز از زمانی که خمینی جوانان ما را به کام مرگ می فرستاد.

اکنون و در کمال تاسف میرحسین موسوی در چشم عده یی افراد سطحی نگر و زودباور، تبدیل به یک تابو شده است. این دوستان ساده اندیش که عادت کرده اند برای طی کردن هر جاده یی فقط دو قدم اول را ببینند، گرداگرد موسوی حصاری کشیده اند تا به مخالفین وی اجازه نقد کردن بت کاغذی شان داده نشود. امروز میرحسین موسوی به عنوان بخشی از خود نظام اسلامی، بدل به یک بت اسلامی دیگر شده است و می رود تا مانند شخص ولی فقیه و در کسوتی مشابه او نقش یک منجی اسلامی را ایفا نموده، اسلام راستین!! را بازیابی کرده، در طبق بگذارد و به ملت ایران تقدیم کند.

عملکرد کجدار و مریض، سکوت های مصلحت جویانه و بیانیه های مبهم، جانبداری های مرموز از سیاست های پایه یی رژیم و حتا به چالش کشیدن روش های مبارزاتی جوانان غیور میهن ما، به وضوح و صراحت اثبات نموده که موسوی به لحاظ دین مداری و سرکوب جویی چیزی از سران رژیم اسلامی کمتر ندارد.

ما ملتی هوشمند هستیم که کیفیت های بسیاری داریم و تنها نقطه ضعف عده زیادی از ما سرگردانی میان عقل و احساس است وقتی پای تصمیمات مهم و حیاتی در میان باشد. تامل بر تجربه ها هنگامی که یک جو جنجالی ایجاد شده باشد، مهارتی ارزنده است که ما ایرانیان نیاز داریم آن را کسب کنیم. امروز غوغا و جنجالی بزرگ به نام موسوی برخاسته. جنبشی ارزنده نیز لابه لای این هیاهو شکل گرفته که آرمان هایی فراتر از شخص موسوی و ایدئولوژی وی در آن نهادینه شده است. اما اکنون جنبش مورد اشاره هیچ صاحبی ندارد و به خاطر همین بی صاحب بودنش، در سراشیبی ناگواری گرفتار آمده و برماست نگذاریم تا جنبشی که به خون هم میهنان مان آذین شده در سرازیری اضمحلال بیافتد. تنها راه بر اوج ایستادن جنبش، این است که رهبری کارآمد بالای سر آن قرار بگیرد.

زمان آن رسیده که تصمیم خود را بگیریم. امروز صاحب اصلی اریکه ایران، به عنوان نمادی از شکوه و تجلی دوران عزت و غرور ایران، شخصیتی ست که قلب اکثریت ملت در تسخیر ایشان می باشد. اگر از نسل جوان، نوجوان و میانسال ایرانی بپرسیم، بی تعارف کمتر کسی را خواهیم یافت که نگرش مثبت یا خاطره شیرینی پیرامون اعلاحضرت رضا شاه دوم نداشته باشد. ذات ملوکانه پهلوی سوم، همواره و طی این سی و یک سال تاریک و تلخ، جایگاهی مسحور کننده و حیرت انگیز در قلوب بی شمارانی از هم میهنان داشته و دارند.

تفاوت مطلب اینجاست که اعلاحضرت نمادی از خِرَد و تفکر اند اما میرحسین موسوی محصول یک جنجال.

اعلاحضرت به عنوان واقعی ترین، اصل ترین و اصلی ترین چهره مخالف جمهوری اسلامی، سی سال است که در متن مبارزه و در نخستین صف ستیز با رژیم موحش اسلامی ایستاده اند. ولی میرحسین موسوی همان کسی است که تا سال شصت و هشت نوکر کمر بسته روح الله خمینی بوده و تا اوایل دهه هشتاد در حجاب سکوتی مبهم و توجیه ناپذیر آرمیده بود.

شاهنشاه ایران رضا شاه دوم با دیدگان مبارک خود شاهد بودند که ما مردم ناسپاس و تهی اندیش چه با پدر تاجدار و خاندان برحق ایشان کردیم و همچنان در نهایت مهر و صداقت، جانب حقوق از دست رفته ما مردم را می گیرند اما میرحسین موسوی همان است که در کشتار بی رحمانه و غیر قابل توصیف شصت و هفت نقش بارزی را ایفا کرده و نه تنها در این باره توضیحی نداده که هنوز هم صرفن برای کسب منصب ریاست جمهوری شمشیر می کشد نه برای دفاع از حقوق ملت.

اعلاحضرت رضا شاه دوم به عنوان منجی راستین ما، افکار، آرمان و اهداف خود را همواره شفاف بیان می کنند و میرحسین موسوی دقیقن برعکس اگر سیاست دودوزه بازانه اش ایجاب کند تا جمله یی را در انتقاد به پاره یی سیاست های رژیم بگوید آنچنان پیچیده و مبهم بیان می کند که درک مفاهیم طرح شده از سوی این رهبر کذایی، به رمز گشایی نیاز پیدا می کند!

اگرچه این قلم از قیاس شخصی چون میرحسین موسوی با وجود دل انگیز پادشاه ایران، اکراه فراوان داشت اما همانگونه که در سطرهای آغازین اشاره شد گهگاه شرایط طوری است که باید یکسری مباحث بی پرده و عیان مطرح شوند.

امروز یک شهریار شکوهمند با تمام قابلیت های رهبری و مقتدرتر از کوه در صحنه ایستاده است. رضا شاه دوم فراتر از یک رهبر به مثابه سرمایه یی عظیم، حساب نشدنی و بی بدیل برای یکایک ما، آماده اند تا کشتی شکسته و توفان زده ایران را به سرمنزل مقصود هدایت فرمایند. رضا شاه دوم بسیار ماورای واژه یی چون رهبر، سرآغاز فصلی دوباره اند. سمبلی از اقتدار یک مملکت که قطعن قسمت بزرگی از تاریخ این مرز و بوم را احاطه کرده اند.
________________

نگاشته شده در تاریخ بیست و نهم اردیبهشت دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۷ نظر:

ناشناس گفت...

شما کاسه داغتر از آش هستید؟
حتی خود آقای رضا پهلوی همانند هر انسان دیگری که کمی اهل تفکر است خود را پادشاه نمیداند، شما چرا؟

کدام عقل آگاهی قبول میکند که فرزندان یک شخص فقط به خاطر پدر خود از بقیه مردمان برتر بداند؟ همین شما بودید که رضا شاه کبیر را که اولین جمهوریخواه ایران بود تبدیل به شاه کردید که فرزندش تبدیل به یک خودشیفته قاجارمآب گردد.

مریم در پاسخ به ناشناس گفت...

ایشان نیازی نمی بینند خود را پادشاه بدانند چرا که پادشاهی سمت اعلاحضرت می باشد و نیازی به بیان بدیهیات نیست.
رضا شاه کبیر جمهوری خواه نبودند و مشکلات ذهن وهم آلوده شما جمهوری خواهان موجب چنین برداشت غلطی شده است. اگرچه آن زمان صحبت جمهوریت مطرح بود اما ذات اقدس رضا شاه کبیر می دانستند که چنین سیستمی به زیان ملت است.
خودشیفته رهبران فکری شما هستند که هیچ صدایی را جز صدای خودشان نمی شنوند و شما اگر ذره یی صداقت داشتید نام و هویت خود را مرقوم می کردید که همین نیز دلالت بر جبن فکری امثال شما دارد.

Unknown گفت...

درود مریم عزیز
به نظر من بهترین راه همانا برگزاری انتخاباتی آزاد است تا خود مردم شکل حکومت را تعیین کنند. البته ضروری است در این باب با فرهنگ سازی و اطلاع رسانی صحیح مردم را از حقایق آگاه کرد. یقین دارم پتانسیل کافی برای ایجاد یک نظام پادشاهی مشروطه که نماد هویت و تاریخ سرزمین ماست در کشور وجود دارد. در این راه بیداری و آگاهی کافی نیاز است که همه ما باید از آن برخوردار باشیم.
پیروز باشی دوست عزیزم
پاینده ایران

Ali گفت...

سرکار مریم خانم،

1-اگر به عنوان ناشناس نوشتم فقط به خاطر تسریع بود و گرنه اگر میخواستم صداقت نداشته باشم قربان صدقه آقای پهلوی میرفتم.

2-اگر از تاریخ ایران فقط آنجایی را که مورد پسندتان هست را میپذیرید بایستی جمهوریخواه بودن رضا شاه مرد بزرگ تاریخ ایران را هم نفی بفرمایید.

3-خدای را هزار بار شکر که من رهبری ندارم و فقط به دنبال آزادی ایران عزیز هستم برای همه ایرانیان.

4-آقای رضا پهلوی بارها و بارها خود را مبری از سلطنت دانسته و مطیع آرای ملت ایران.

5-اگر محمدرضا شاه هم به جای توهمات و خودشیفتگی القا شده از امثال شما کمی از خدایگان و نظرکرده امام رضا دست برداشته بود و با دادن کمی آزادیهای اجتماعی و گوش کردن به حرفهای بزرگانی چون اعلم در خرداد 1342 ملت را از شر فتنه راحت میکرد من و شما در این سی سال زندگیمان به هدر نمیرفت


البته شما جواب سوال مرا ندادید:

کدام عقل آگاهی قبول میکند که فرزندان یک شخص فقط به خاطر پدر خود از بقیه مردمان برتر بداند؟

به امید ایرانی آزاد برای همه ایرانیان اعم از مشروطه خواه، کمونیست ، جمهوریخواه مسلمان بهایی عرب ترک و........

مریم در پاسخ به ali گفت...

آقای علی
ثبت هویت مجازی به طور کامل و نه فقط نام در این پایگاه یک قانون محسوب می شود که عدول از آن سبب حذف نظر مربوطه خواهد شد.
رضا شاه کبیر به عنوان یک پادشاه تمام عیار در صحنه ایران ظاهر شدند و بی شک اگر به جای آن حضرت بنا بود یک رییس جمهور و در ساختار جمهوری گری قدم به عرصه می گذاشت هرگز و تحت هیچ شرایطی نمی توانست اقدامات ایران دوستانه ایشان را به ثمر برساند.
اعلاحضرت رضا شاه دوم هیچگاه خود را از سلطنت که متعلق به ایشان می باشد مبرا ندانسته اند و واگذاری حق رای به ملت همسان با تبری از سلطنت نیست که اصولن یک پادشاه همواره پادشاه خواهد بود و مقام سلطنت تبری پذیر نمی باشد.
محمدرضا شاه بزرگ شاید اگر کمی از مهر و علاقه یی را که به میهن و مردم شان داشتند نسبت به شخص ملوکانه نیز داشتند وضعیت ایران بهتر از امروز بود. اما شالوده وجود ایشان رحمت بود و همان رحمت بی حد و حصر روزگار ما را چنین نمود.
به امید تحقق ایران آزاد برای یکایک ایرانیان.

سكوت گفت...

ستيزه جويي اين مردم با برتري طلبي عده اي خواه از نوع اعلاحضرت و يا آقا زاده و بسيجي به اثبات رسيده,بله مردم اشتباهاتي داشته اند كه شايد تكرار نشود مردم هواي آزاد ميخواهند نه هجمه ي ساواك ,واواك و...
آزموده را آزمودن خطاست حال آنكه اعلاحضرت همايوني تان نيز از اين قاعده مستسني نيست.
مردم راه آزادي را در كذشته جستجو نخواهند كرد.

مریم در پاسخ به سکوت گفت...

جناب سکوت
راه آزادی شرف و آینده مرفه و آزاد و تضمین شده ملت صرفن به نام مبارک اعلاحضرت خاتمه خواهد یافت. ما هزینه مادی و جانی نمی پردازیم که دنباله روهای ولایت فقیه بر ما حاکم گردند.