۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

دین گرایی کجای جامعه ایستاده است؟

گزینش انواع و اقسام مذاهب و آیین ها به عنوان راه و روش زنده گی، از دیرباز میان عده یی از افراد مرسوم بوده است. آنها می کوشیدند تا با پیروی از این سنن و آیین ها، در خود نوعی حس برتری به وجود آورند. همواره در طی تاریخ، ادیان و مذاهب منتقدان و مخالفان بسیاری داشته اند در عین اینکه عدد رهروان شان نیز کم نبود. علت اصلی مذهب گرایی، دین پرستی و مقدس انگاری تنها تحمیق شدن و فریب خوردگی پیروان شان نیست که گرفتاری بزرگ تری گریبان مریدان محض و بی چون و چرای ادیان را می فشارد که همانا نوعی احساس عدم اعتماد به نفس و در نتیجه نیازی عمیق و درونی برای تمسک جستن به نیروهایی است که برترش می خوانند.

هر انسانی در مواجهه با دنیای پیرامونش خود را در بسیاری از زمینه ها ضعیف و ناتوان می پندارد. ناتوانی به طور نسبی بخشی از ماهیت انسانی است و پاره یی افراد برای کتمان نمودن یا به فراموشی سپردن ضعف ها و ناتوانی های خود به سمت و سوی مقدس پرستی و مذهب گرایی رفته و می خواهند با پناه بردن به قدرت های ماورایی، به سرشت خود اینگونه تلقین کنند که قادر اند توانمند تر از آنی باشند که هستند.

ما همواره در زندگی عادی و طبیعی خود با مشکلات و گرفتاری های ریز و درشت رو به رو هستیم. تصور اینکه قدرتی واقعی وجود دارد که می تواند طی این مسیر دشوار رهنمای ما باشد گهگاه دلپذیر و شیرین است. اگرچه بزرگ ترین و وخیم ترین ضرر دین گرایی جایی آشکار می شود که ما در عوض تلاش برای حل مساله های زندگی، این مسایل را به نیرویی که در ذهن خودمان از آن قدرت برتر ساخته ایم حواله داده و به نوعی از پذیرش مشکل و کوشش برای رفع آن شانه خالی می کنیم.

حس حقارت و نیاز به تضرع کردن در پیشگاه قدرت برتر، زمانی رخ می نماید که ما با بحران و چالش رو در روییم. راهی برای کنار زدن موانع نمی شناسیم و از سویی حس اینکه قدرتی می تواند ما را از این شرایط نجات دهد به لحاظ روانی ارضا مان می کند.

دومین علتی که عده بسیاری را متمایل می سازد تا به دین و مذهب روی آورده و آن را بدل به جزیی جدا نشدنی از زندگی خود نمایند، پذیرش این باور بی ریشه است که دین اساسن از سوی خداوند و آفریدگار به زمین فرستاده شده است. این باور و اعتقاد، به راحتی می تواند آنچه را در بالا گفته شد توجیه نماید. وقتی تصور می شود این قوانین و روش ها از مبدا سر رشته می گیرند بالطبع این حس در افراد تقویت می شود تا خود را با این قوانین و رسوم همسو نمایند و غالبن به این نمی اندیشند که بسیاری از این قوانین حتا در تعریف اولیه خود از هیچ منطق و قاعده یی برخوردار نیستند.

بر اساس آنچه گفته شد بد نیست بیاندیشیم که در چه ساختاری می توان با دین و مذهب رو به رو شد. با نگر بر آنکه مبلغان و مروجان ادیان، عمومن سرسخت ترین و بی ملاحظه ترین و در عین حال منطق ناپذیر ترین نگهبانان آن بوده و هر گونه نقد، بررسی و شکافتن مذاهب را تجسمی واضح از سرکوب آن دانسته و با توجه به در خطر افتادن منافع تام و تمام خود به دفاعی خون آلود بر می خیزند، برخورد محکم، عیان و شدید با مفاهیم دینی – به خصوص مبانی اسلامی – جز غبار آلوده شدن فضا و عدم امکان اینکه بشود منطق را حاکم ساخت، ثمر و عاید دیگری نخواهد داشت.

اصولن بهترین روش برخورد با تابو ها تحلیل چرایی آنهاست. همه ادیان و خصوصن اسلام، هیچ سند محکم و خدشه ناپذیری برای اثبات ارتباط پیامبران شان با خداوند در دست ندارند. چه چیزی می تواند موید و گواه آن باشد که محمد به مکاشفه با خدا پرداخته و آنگاه به نتایجی رسیده که به دست او و خلفای اول و دوم مکتوب و محفوظ گردیده است. پرسش دوم اینجاست که حتا اگر سندی موجود باشد که این رابطه مستقیم را تایید نماید – که قطعن سند موجهی دال بر این امر وجود ندارد – کدام سند می تواند قاطعانه نشان دهد که قرآن طی گذر تاریخ مورد دستکاری و تحریف قرار نگرفته است.

مسلمانان باور دارند که انجیل، تورات و سایر کتب دینی طی زمان توسط روحانیان و رهبران مذهبی مورد تغییر و تحریف واقع شده و اصالت خود را باخته اند. البته این مطلب چندان نیز دور از واقع نیست و خود مسیحیان و یهودیان نیز دست کم در این مورد آن میزان انصاف و واقع بینی دارند که کمابیش این تحریف را تایید کنند. اما کدام سند نشان می دهد که قرآن از این دستکاری در امان مانده باشد؟

البته مهم ترین حجتی که ملایان اسلامی بر آن استناد می ورزند آیه یی در خود قرآن است که خاطر نشان می کند این کتاب مورد محافظت دایمی ابدی الله خواهد بود(نقل به مضمون) و سوالی که این میان جا دارد پرسیده شود این است که آیا ممکن نیست آن شخص و اشخاص تحریف کننده، در این آیه به خصوص که عبارتی مناسب برای پنهان ماندن تعدی و تصرف آنها به قرآن است دست نبرده و اجازه داده باشند تا طی تاریخ جرم شان مخفی بماند.

به طور کلی پیروان دین در جامعه ی کنونی ما سه دسته اند:

یکم: آنها که در خود توان حل مشکلات را ندیده و این نیاز را حس می کنند که با التجا بردن به قدرتی که آن را برگزیده، خدایی و ماورایی می دانند به جنگ سختی های اجتناب ناپذیر زندگی خود بروند.

دوم: آنان که تحت تاثیر محیط جامعه و تلقین از سوی دیگران و به خصوص در حصار تربیت سنتی و غلط، به این سمت و سو سوق داده شده اند.

سوم: که به مراتب از گروه یکم و دوم خطرناک تر اند همانان اند که دین و مذهب عاملی برای سوداگری و سلطه جویی آنهاست. دین برای این افراد در حکم ابزاری ارزشمند است و در مقابل تحلیل ها، چالش ها و انتقاداتی که بر جزء جزء ادیان وارد است شدیدترین مقاومت را نشان می دهند.

اگر دین را حاصل اشتباه، حماقت، درک نادرست و هرچه دیگر بدانیم باز هم انسان ها آزاد اند که از آن پیروی کنند یا نکنند. بحث ما اینجا نیست که دین با ادوات قهرآمیز و به یکباره از سطح جامعه زدوده شود بلکه این حرکت نیازمند روندی هوشمندانه و محاسبه شده می باشد تا آرام آرام بتوانیم خرد را جایگزین آن سازیم. جایگاه دین و مذهب بایستی کمرنگ شود و جای خود را به عقل، قوانین عرفی و درایت ببخشد. این مسیر به هر روی باید طی شود و به خاطر آنکه زمان لازم می باشد تا لایه های گوناگون جامعه به تغییر آشکار فکری و رفتاری برسند هرچه زودتر و جدی تر آغاز شود به سود یکایک ماست.

قطعن یکی از مهم ترین شاخص هایی که این جمهوری قاتل و آدمکش را بر سر قدرت نگاه داشته است وجود بقایای ریشه های خرافی در توده های ملت است. اگر این ریشه را هدف بگیریم درخت پوسیده یی که بر آن استوار شده بسیار زودتر از آنچه تصور می کنیم سقوط خواهد کرد.
_________________________

نگاشته شده در تاریخ دهم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و نه شاهنشاهی

۱ نظر:

Arash گفت...

با درود و سپاس فراوان
جمهوری ننگین اسلامی که بر روی خون هزاران جوان ایرانی بی گناه و با پول نفت و زور و چپاول سپاه پاسداران ایستاده است، تنها از راه خرافه گرایی و خرافه پرستی ارتزاق می کند و ماندگار شده است. بت پرستی های گوناگون همچون بر سر زدن به خاطر یک عرب همچون حسین و مانند گوسفند رفتن به قبر رضا در مشهد از این جمله اند. همچنین سرگرم کردم مردم جاهل به خرافه ترین بحث یعنی ظهور و مهدویت از جمله اعتقادات مذهبی است که بازهم به ماندگاری بیشتر این رژیم اشغالگر کمک شایانی می نماید.

امیدوارم روزی رژیم اسلامی به همراه دین اسلام به زباله دان تاریخ ایران فرو افتادند و ایران و ایرانی از این توهم و خرافه پرستی و نادانی بغ خرد و خردورزی و علم و دانش اندوزی روی آورد.

پاینده باشید.