۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي- پيام شاهانه در آغاز سال نو

بهار پشت درب خانه ايستاده است. آري اگرچه بهاري ديگر از راه رسيد اما فصل دوباره يي آغاز نگشته است.

پرونده سالي كه گذشت چون ساليان پيش، سياه و تاريك بود. سال هشتاد و هفت خورشيدي يكي از ديگر سال هاي تلخ بود كه با رويدادهاي تاسف باري توام گشته و چهره كريهي از آن در اذهان ما نقش بسته است.

سالي كه دفتر حقوق بشر در تهران پلمب و تعطيل شد، سالي كه لجاجت اتمي رژيم اسلامي به بحراني خطرناك در سطح جهاني بدل گشت، سالي كه به سبب جنون جمهوري جنايتكار اسلامي نام ايران و آبروي ايرانيان بيش از گذشته مورد هتاكي و اهانت واقع شد و درون ايران هم حوادث دردناك بسياري براي هم ميهنان عزيز رخ دادند. سرانجام در ماه واپسين سال هشتاد و هفت خورشيدي دو زنداني سياسي( امير حشمت ساران و امید رضا میرصیافی) به قتل رسيدند تا دفتر اين سال نحس نيز چونان سال هاي ظلماني گذشته در سلطه خون آشامان اسلام گرا به فجيع ترين و زننده ترين شكل ممكن بسته شود. سالي كه مثل سال هاي گذشته همچنان حيثيت بين المللي ايران خدشه دار بوده و نام ايران با پيشوند و پسوند "تروريزم" خوانده مي شود. سال هشتاد و هفت به راستي سال غم انگيزي بود.

اما اين اميد زنده است و روز به روز نيز رنگ و لعاب برجسته تري به خود مي گيرد كه فرجام و شادكامي در آينده يي بسيار نزديك به چشم مي آيد و به زودي روز آزادي ايران بر خواهد دميد.

دلبر دل افروز ايران، آن سرو تناور، آن نماد فره ايزدي و آن يگانه گوهر گرانبار ميهن ما، آن ابرمرد و آن بهتر از هرچه بهترين، بزرگ پادشاهي كه سر كرنش خميدن به پيشگاه ايشان از شروط بندگي ما مي باشد، ذات اقدس ملوكانه اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي يگانه سمبل ايزد ايرانزمين بار ديگر در غربت بهار را آغاز مي فرمايند. آري ذات اهورايي و پر ابهتي كه بهار بي اذن حضرتش جسارت شكوفا شدن ندارد. همان بزرگزاده نيك نام و پادشاه قدر قدرتي كه دست كائنات به دامان ايشان نمي رسد چرا بار ديگر غريبانه به ميعاد سال نو خواهند رفت؟

اين افسوس و اندوهي است كه همواره قلب ما را جريحه دار مي سازد و حسرت جانسوزي كه موجب مي شود خودمان غم غربت را از ياد برده و شيريني سال نو نيز چون هميشه در كام ما تلخ گردد.

شاه شاهان، پدر همايون تبار ملت رضاشاه دوم پهلوي اگرچه همانگونه كه از ذات كبريايي يك شهريار فرخنده بخت برمي آيد، بردبارانه سال جديد را به هم ميهنان شادباش مرحمت مي فرمايند اما خواندن واژگان و جمله هاي زيبنده و پرفروغ معظم له، حس سرافرازي و اندوه را هم زمان به قلب ما هديه مي كند. سرافرازي از بودن زير سايه چنين شاهنشاه مهرباني و اندوه اينكه آن حضرت از ميهن شان و از خانه يي كه صاحب آن بي هيچ ترديدي وجود نازنين ايشان مي باشد دور هستند و در هنگامه غربت نشيني غم افزاي صاحبخانه، بيگانگان در عرصه حكومت ايران تُرك تازي مي كنند و كينه ورزانه مال و جان و ناموس ايرانيان را روياروي تهديدي مداوم قرار داده اند. تنها ابراز تاسف سزاوار چنين مهلكه رقت باري نيست حال آنكه كليد آزادي ايران در دستان خود همين ملت است اما سكوت و سازشكاري ناخواسته خيل بيشماري -كه به سوختن و ساختن عادتي ديرينه دارند- شوربختانه عمر ننگين و شوم رژيم نامشروعي به نام جمهوري اسلامي را به سه دهه رسانده و سرتابه پاي ايران را تاريك و تيره ساخته است.

انتظار اكنون سهم ماست. سهم بزرگ ما از تمام آنچه كه شد. تمام آنچه كه مي توانست رخ ندهد و تمام آنچه كه به هر روي امروز پيش روي ماست:

گر دست رسد در سَر ِزلفين تو بازم

چون گوي چه سَرها كه به چوگان ِتو بازم

زلف ِتو مرا عُمر ِدراز است ولي نيست

در دست سرمويي از آن عمر ِدرازم

پروانه ي راحت بده اي شمع كه امشب

از آتَش ِدل پيش تو چون شمع گُدازم

گر خلوت ِما را شبي از رُخ بفروزي

چون صبح بر آفاق ِجهان سَر بفرازم

البته انتظار، بخش مهمي از سرنوشت ما عاشقان ايران و دلباختگان راه آزادي است. راهي كه به رخسار هماره شكوفان و سحرانگيز معبود ايران رضاشاه دوم خواهد پيوست راهي ست كه به سربلندي و درخشش ميهن عزيز ما ايران خاتمه مي يابد. راهي كه با ابروان دل انگيز محبوب، پيوند ديرينه دارد به راستي همان راهي است كه "راه سرافرازي ايران" نام دارد. راهي كه به شكوه وطن ما خواهد رسيد همان جاده است كه سرانجامش پادشاهي پهلوي است. به اميد روزي كه در ايران پادشاهي، در ايراني آزاد و آباد بتوانيم به پابوس يگانه افتخار ملت ايران، شكوه شاهانه رضا پهلوي دوم شرفياب گرديم و به خاطر كوتاهي ها و كاهلي هاي مان از درگاه حضرتش پوزش مسئلت داريم. به اميد آن روز بزرگي كه آرزوي تك تك ما مي باشد، پيام ملوكانه پادشاه گرانجايگاه ايران را مي خوانيم و اميد مان را به فردايي روشن، بيشتر و همواره تر مي سازيم.

وجود مبارك اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوي اراده فرمودند تا پيام ملوكانه را به مناسبت فرا رسيدن نوروز باستاني و آغاز سال نو خورشيدي به ما خاكساران خطا پيشه تفقد كنند. پيام گرانبهاي آن حضرت مملو از اميد و مهرباني است و چون هميشه واژگان بي مانند ايشان، روح اميد و ميهن پرستي را به كالبد نيمه جان ما باز مي گردانَد و خون غرور و اقتدار را در رگان سرد ما به جريان مي اندازد. پيام شاهانه لبريز از مهر و لطف بي كرانه معظم له نسبت به ما رعاياي بي مقدار است و در متن شكوهمند خود اقيانوسي از آزادي و آزادگي را وديعه دارد.

حاشيه رفتن جان نثار، بيش از اين در محضر چنين پيام خجسته يي شايسته نيست. پس متن كامل پيام شهريارانه پادشاه ايران اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی را در زير بخوانيد:

دبيرخانه رضا پهلوي
چهارشنبه 28 اسفند 1387

هم میهنان عزیزم،

آغاز سال نو و فرارسیدن عید نوروز، این یادگار کهنسال ملی را، به یکایک شما شادباش می گویم.

امیدوارم بتوانید این ایام فرخنده را به رسم دیرینه با شکوهی هرچه بیشتر در شادی و تندرستی برگذار کنید.

عید نوروز را از جان و دل گرامی می داریم که میراث ارزندۀ نیاکان نکوکار ماست. آن را عید ملی و بزرگ خود می شمریم که یادآور هویت و شناسنامۀ هزاران سالۀ ایرانیان است. به استقبال نوروز می رویم و به جشن اش بر می خیزیم که سرآغاز نوزایش و بیداری طبیعت است و نشان بی مثال برون شدن زندگی و پویایی از سرداب خواب و سکون. هیچ عید دیگری در جهان نیست که این ویژگی های جان فزا را همه یکجا در خود داشته باشد.

آرزویم آن است که در این عید بزرگ دل های شما هم میهنان عزیــزم، چون بهـاران، آکنده از شکوفه های امید به برآمدن فردایی شایستۀ ایران و مردم آزادۀ آن شود. امیدوارم در سال نو خوش دلی و تندرستی و آزادی نصیب شما و صلح و آسایش و امنیت بهرۀ میهن ما باشد.

خواستار آنم که در این ایام سرور و امید یاد بداندیشان و بدخواهان ایران از سینه ها بیرون رود. باشد که خاطرۀ نیکان و بزرگان تاریخ وطن و یادآوری دوران های سربلندی ایران دل ها را آکنده از شوق و شور و عزم ها را به برکشیدن دوبارۀ وطن استوارتر از همیشه کند.

امیدوارم که دروغ و ریا از پهنۀ میهنمان رخت بربندد و در سال نو آفتاب درخشان آزادی و آشتی برسرزمین کُهن ما بتابد و آغازگر عصر تازه ای از نیک بختی و سرافرازی ملت و طلیعۀ دوران درخشیدن توانایی های جوانان مستعد وطن شود.

نوروز و سال نو بر همۀ شما شاد و فرخنده باد

خداوند نگهدار ایران باد

رضا پهلوی

پیوند به تارنمای اهورایی اعلاحضرت رضاشاه دوم پهلوی

_____________

نگاشته شده در تاریخ سي ام اسفند دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهي

هیچ نظری موجود نیست: