۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۲, یکشنبه

شمارش معکوس برای پایان عمر رژیم ولایت فقیه

در ایران چندی است که شمارش معکوس آغاز شده است. این روزها وضعیت به شکل قابل توجهی تغییرکرده، همه چیز و هر رویدادی نشان از وقوع یک دگرگونی همه جانبه دارد و البته رژیم ملایان دارد آخرین دست و پایش را برای حفظ بقای خود می زند. دیگر می توان گفت تک تک شعارهای پوسیده بدو استقرارشان اگر خود به خود منقضی نشده اند، مسوولین رژیم عامدانه آنها را به کناری نهاده اند تا در زیر فشار بی امان جهان آزاد، ملت ناراضی و مبارزین درون مرز و برون مرز بتوانند اندکی تحمل کنند تا شاید با استفاده از یک گریزگاه به عمر شوم خود بیافزایند و یا تضمینی قاطع برای بقای رژیم دیکتاتوری ولایت فقیه بیابند.

همه می دانیم و امری مسلم است که حکومت اسلامی(مانند تمام کشورهای جهان سوم)بدون کمک و حمایت قدرت های بزرگ جهان ثانیه یی نمی توانسته سرپا بماند و البته چنین گمانه یی دور از ذهن نیست که رژیم ولایت فقیه از روز اول استقرار، دست یاری اش به سوی دولت های بزرگ جهان دراز بود و هرچه زمان گذشت این حس نیاز و عدم داشتن استقلال(واژه مضحکی که در شعارهای شان بسیار از آن خرج کرده اند) بیشتر مشهود و نمایان شد.

رژیم وقت ایران در دو سال نخستین سلطه اش بر ایران بر اثر بی کفایتی گرفتار جنگ با عراق شد و با مدد گرفتن از مهماتی که درایت و حکمت آریامهر فقید موجب ذخیره آنها شده بود- حاشا که ایشان احتمال حمله به تمامیت ارزی ایران را داده و تدابیر لازم را اندیشه کرده بودند-و همچنین با صرف کردن و به فنا دادن جوانان پاک ایرانی، پس از هشت سال سرانجام این جنگ فرسایشی، بدون هیچ حاصلی برای دو طرف به پایان رسید و دیری نگذشت که رژیم دریافت از خودش هیچ ندارد زیرا سرمایه حاصل از خرد ورزی پنجاه ساله خاندان بزرگ پهلوی بخشی مصروف جنگ شده و همینطور جای آن ارتش دلاور شاهنشاهی، جمهوری انیرانی اسلامی جز یک مشت اوباش بسیجی –که به قولی تشخیص الف و ب برای شان دشوار بود- و یک ارتش از هم گسسته و ارگانی به نام سپاه-که بی رحم و خون آشام اما فاقد لیاقت جنگی بودند- هیچ در چنته ندارد. مغزها و نخبه ها به شکل برق آسایی از ایران گریخته بودند. سرمایه ها و اندوخته های صندوق مملکت بخشی به پای جنگ و بخش عمده یی نیز بر اثر حیف و میل سران رژیم اسلامی جمله به باد رفته بود و البته تعداد بی شماری از ملت، بی خان و مان گشته و یا بر اثر جنگ علیل یا بی سرپرست شده بودند و اگرچه مقامات وقت ارزشی برای درد این ملت قایل نبوده و نیستند اما با موج خروشان احتمالی اعتراض ها چه باید می کردند؟

مذاکرات و مماشات پنهانی سران حاکم با دولت های بزرگ جهان، کم کم رنگ آشکارتری به خود گرفت و در طی زمان و پس از جنجال اصلاح طلبان در بحرانی که احتمال قوی نابودی رژیم اسلامی می رفت–و حکم دادن شوک الکتریکی به قلبی را داشت که در حال ایستادن است- و ماجراهای پس از آن، امروز و در زیر هجمه اعتراض تمام جهان و فریاد آزادی خواهانه ملت که بسیاری از رسانه های مستقل هر روز دارند به این فریادها پوشش خبری می دهند، تدابیر تازه تری از سوی حاکمین وقت اندیشیده شد تا با گردن زدن بسیاری از ایدئولوژی های کهنه خود به پای قدرت های بزرگ جهان غرب، فرجی حاصل شده و با حل بحران هسته یی و نجات جمهوری ولایت فقیه از این گرداب، موفق به داشتن" کلاهک هسته یی" شده و تضمین کوتاه یا بلندی برای ادامه حکومت جبارانه علی خامنه یی یافت شود.

اکنون اگرچه احمدی نژاد و خامنه یی با دست و پای لرزان دم از اقتدار اسلامی!! می زنند اما در آنسوی پرده دارند با چنگ و دندان مسند مسروقه حکومت ایران را نگاه می دارند.

امروز دیگر بسیاری از یاوه گویی های خمینی هندی زاده پخش نمی شود. امروز مصلحت یک رژیم به انتها رسیده ایجاب نمی کند و به قولی جرات ندارند به شکل علنی به رهبران اپوزیسیون اهانت کنند و امروز اینان از موج سهمگین خشم ملت در هراسند و نمی توانند با صراحت از پایبندی شان به افکار و ایدئولوژی سرکوب گرانه روح الله خمینی دم بزنند. دیگر حکومت الله نمی تواند انکار کند چشم امید و قبله آمال ملت ایران جان جانان اعلاحضرت رضا شاه دوم پهلوی ابر فرزند و جانشین همان پادشاهی است که روزی همین تازه واردان٬ مجنون وار و کف بر لب آورده خواهان تبعید ایشان بودند و خواهان نشستن در جایگاه آن حضرت، جایگاهی که این ملایان بی قدر و قیمت هرگز و به اندازه یک ثانیه شایسته گی آن را نداشته اند.

ساعت دارد برای این اهریمنان وارونه حرکت می کند و چیزی به فرا رسیدن" ساعت صفر" نمانده است. بالاخره ایران و ایرانی پس از قریب به سی سال دارند به طعم شیرین روزگاری نزدیک می شوند که نابخردانه آن روزهای طلایی را با یک مشت بی سر و پای تازه وارد عوض کرده و البته تاوان سنگینی هم بابتش پرداخت کردند.

امروز سخن هر ایرانی که سرمویی از نژادگی در وجودش باقی مانده باشد این است: ننگ بر ما باد که بر تاریخ پر شکوه میهن مان پشت کردیم و رفتن زیر پرچم بیگانه گانی را پذیرفتیم که در سایه شوم شان رفته رفته شرافت، هویت و انسانیت مان را از ما بازستاندند و امروز، وقت آن رسیده که بیدار شویم و این لکه ننگ را از دامان مام وطن بزداییم و پیش از آنکه خاک ایران را نیز به تاراج دهند برخیزیم و خط باطل به رویای دیو سیرتانی بکشیم که سه دهه است کابوس عمر مان هستند.

با این اوصاف چه کسی می داند آیا حکومت اسلامی، وارد سی اُمین سال سلطه خود خواهد شد یا خیر؟

________
نگاشته شده در تاریخ بیست و یکم اردیبهشت دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: