۱۳۸۷ فروردین ۱۷, شنبه

پیرامون سی و یکم اردیبهشت

پیرامون سی و یکم اردیبهشت و در واقع بحث راهپیمایی پنج روزه یی که درطی هفت ماه اخیرتوسط تنی از بلاگرها از جمله بنده مطرح شد پرسش های فراوانی وجود دارند. اکنون که تا پایان اردیبهشت امسال زمان زیادی نمانده٬ حس کردم بد نیست اگر در این باب توضیح مختصری دهم:

عزیزی از دوستان فعال درعرصه وبلاگ های مبارز-که لینک ایشان نیز در لیست پیوندهایم موجود است-در حدود نیمه های آبان سال گذشته نظری را برای من و تعدادی دیگر از دوستان ثبت کرد(من بعدن دریافتم که برای دوستان دیگرمان نیز این نظر را به ثبت رسانده بودند). ایشان گفتند که در چنین روزی قرار است تجمعی مهم در میدان بیست و چهار اسفند(انقلاب)برگزار شود و بنابر گفته این دوست٬ ظاهرن جنبش نامبرده از سوی اپوزیسیون نیز پشتیبانی می شود. به شخصه همواره معتقد بوده و خواهم بود که هر اقدامی اگرچه کوچک، اما کوچک نیست و می تواند سرمنشا قیام های بزرگ باشد.

این اصلی است که نه تنها بنده حقیر بلکه تک تک تئوریسین ها و نظریه پردازان جنبش های مبارزاتی و سیاسی با این اصل همسو و موافق هستند. من بر حسن نیت این دوست مهر تایید زدم- ضمن اینکه تا این لحظه رویدادی پیشامد نکرده تا نظرم را نسبت به ایشان برگرداند- و در پای پست هایم پس از آن اشاره یی به این راهپیمایی و در واقع اعتراض می نمودم و در یاهو نیزpmهایی در این خصوص برای یاران ارسال می کردم. درخواست من از این ایرانیار٬ تنها یک مورد بود و آن هم ارایه سندی که پشتیبانی اپوزیسیون را از این جنبش مسجل و روشن سازد. برای چنین درخواستی دو دلیل مهم داشتم:

نخست دوستان بسیاری پیوسته پرسش شان این بود که آیا این جنبش ازسوی هیچ نهادی حمایت می شود؟ و اگر می شود از سوی کدام نهاد و به چه شکل و صورتی این پشتیبانی و حمایت انجام می شود؟ باید بگویم سوال عزیزان صد در صد منطقی بود.

دومین دلیل من، که به نظرم از دلیل نخست به مراتب مهم تر بود بحث امنیت آن تعداد از مبارزینی ست که مایلند در این تجمع حضور یابند(و صرف نظر از مقدس بودن روح هر قیامی که بر ضد این رژیم ستمکار برخیزد)امنیت شرکت کننده گان چه در بدو شرکت و چه پس از آن مهم ترین مساله است. تلخ است و شاید تلخ تر از این نباشد که عده یی از بهترین دوستان مبارز-که غالبن وبلاگ نویسان و کاربران سایت های سیاسی و مبارز هستند- اسیر چنگال دژخیمان شوند. فریاد برآوردن در خیابان ها و سینه سپر کردن در برابر نظامی که اثبات کرده در شرایط لازم به یک طفل شیرخواره هم رحم نمی کند و پشیزی برای آسایش و جان ملت ارزشی قایل نیست٬ باید با برنامه ریزی دقیق و همچنین "حمایت جانبی" جلو برود.

من با این دوست گرامی بحث هایی طولانی و متوالی داشتم و پافشاری جدی و محکمی برای ارایه مدرکی شفاف مبنی برحمایت اپوزیسیون و جنبش های برون مرزی و ایشان این مهم را سرسری گرفته و در نهایت به من گفتند که آیا حتمن باید حمایتی وجود داشته باشد؟ و آیا ما خودمان نباید حرکتی کنیم؟ به وی گفتم و تاکید کردم با اختاپوس خطرناکی مانند این رژیم باید با دوشیوه "محتاطانه "و "قاطعانه" برخورد داشت. تصور و پندار غلطی که برای برخی پیش می آید تلاش برای قیاس کودتای وحشیانه پنجاه و هفت با امروز ایران است و اعتقاد آنان این است که به اصطلاح انقلاب57 موفق بود زیرا بی پروا صورت گرفت. لازم است تفاوت عمده ایران دیروز و امروز را در دو مورد خلاصه کنم:

الف: انقلاب57 را قشر اوباش و لاابالی جامعه رقم زدند حال آنکه جنبشی مانند سی و یکم اردیبهشت را قرار است قشر اندیشمند و آگاه و اهل مطالعه به ثمر رسانند و از آنجا که گوهر و شخصیت انسانی آنان با اینان تفاوتی بسیار دارد در نتیجه حرکت یکسانی انتظار نمی رود. آرشیوهای بر جای مانده از آن انقلاب سیاه مملو از انفجار، خشونت، شکستن شیشه ها و خون است. همین خود برای وضوح ذات بی اصل و نسب آن انقلابیون! کافی است.

ب: انقلاب پنجاه و هفت چیزی فراتر از یک حمایت یا پشتیبانی را با خود داشت و آنهم یک رهبر سرسپرده و مزدور بیگانه به نام روح الله خمینی که اعتماد به نفس حاصل از اتکای وی بردولت های خارجی، درتوده های پست جامعه تولید بی پروایی می کرد تا سرانجام بتوانند با پاره کردن مرز انسانیت و شرف٬ یک نهضت غیرمردمی را جایگزین یک حکومت اصیل و ملی کنند.

آنچه همیشه تکیه کلام معبود و شهریار ایران بوده" نافرمانی مدنی" است و اینکه برای حضرتش مهم ترین اصل، امنیت و تامین جانی مبارزین درون مرز و ملت بیگناه و دربند افتاده ی داخل ایران می باشد . کمترین نیز به پیروی از اندیشه و آرمان والای ذات مبارک اعلاحضرت معتقد هستم جنبش های نرم و بدون خشونت و خونریزی همیشه ثمربخش تر بوده اند. آیا فراهم نمودن مسیری که با کمترین خسارت منجر به براندازی این رژیم باشد و به نوعی فرسوده ساختن ریشه های اینان نتیجه بیشتری دارد یا یک تظاهرات بدون برنامه و در آخر به محبس افتادن عده یی از دوستان و ایجاد تشکل ها و انجام راهپیمایی های دیگر برای آزاد کردن دوستانی که به علت یک جنبش فاقد برنامه ریزی گرفتار بندمنحوس 209(شکنجه گاه یاران مان)شده اند؟

هرچند تعداد دیگری از یاران نیز از بدو امر٬ برای این جنبش تبلیغ کرده اند- من نیز کمابیش همین کار را می کنم-اما حس کردم یک وظیفه )یا شاید بهتر است نامش را غیرت بگذارم٬ غیرتی که روی همرزمانم دارم( وادارم ساخت این مطلب را بنویسم و شرکت یا عدم شرکت در سی و یکم اردیبهشت و همانندهای آن بر عهده خِرَد و توان تصمیم گیری تک تک دوستان است.

به امید پیروزی یکایک ملت ایران٬ در هر کسوت٬ هر زمان و هر مکان، در کارزار با اهریمنان دیو سیرت و دین فروش.

_________

نگاشته شده در تاریخ شانزدهم فروردین دو هزار و پانصد و شصت و هفت شاهنشاهی

هیچ نظری موجود نیست: