روزی که شیطان آمد، ابلهان باورشان بود که آب و برق مجانی خواهد شد. عاقبت جان شان رایگان شد. روزی دیو آمد سفله گان فرشته اش پنداشتند و سرانجام آن دیو بدصفت دودمان شان را به باد داد. روزی رسید که همان بی خردان کژفهم دریافتند آنکه رفت فرشته بود و آنکه آمد دیوی پلید که دشمن جان بشر بود. اهریمن آمد و پنجه های خون آلود و پرکینه اش را بر گلوی ایران سخت فشرد. دشمن انسانیت آمد و گرد مرگ بر سر و جان مان افشاند. روز شومی که رنگ سیاه یک شب طولانی را به پیکر داشت و مام وطن بغض در گلو نشانده بود. بیست و دوم بهمن سی و یک سال پیش، روزی که خمینی بر مسند قدرت نشست.
سی و یک سال پیش در چنین روزی روح الله خمینی هندی زاده، ملای شیادی که ریشه های بیگانه داشت پایه های کثیف و شیطانی حکومتی را بنا نهاد که به واقع پست ترین و جنایت پیشه ترین حکومت در طول تاریخ میهن ما بود.
چه گونه خمینی جرات عرض اندام یافت؟
فضای باز سیاسی و جو مسالمت جویانه یی که در سایه ی سلطنت پرشکوه پهلوی حکم فرما بود خمینی را به اعلام وقیحانه افکار و ایده هایش تشویق نمود. تحرکات شومی که خمینی به همراه اندک همپالکی های کثیف تر از خودش در گذر سال های چهل و یک و چهل و دو آغاز کرد از آنجایی که با برخوردی قاطع و جدی مواجه نشد همچنان ادامه یافت. شاهنشاه فقید از آنجا که به شخصه وجود مبارک شان از رافت و مهر خاصی بر خوردار بود، اعدام این ملای روان رنجور را تایید نکردند اما امر فرمودند تا خمینی تبعید شود.
البته شاید بتوان از دستور شاهانه چنین استنباط کرد که اعلاحضرت محمدرضا شاه آریامهر فقید مقدر نمی دانستند که خمینی اعدام شده و با اعدامش معروف و شاخص گردد. روح الله خمینی در بدو امر کوتوله یی بیش نبود که فقط می کوشید تا با لگد پرانی کردنش به محبوبیت دست یابد. وی اقبال این را نداشت تا در زمینه هایی که به شعور و عقلانیت مربوط بود مطرح شده و بدرخشد. به طور کلی خمینی از ابتدا کسی نبود که استعداد و لیاقت شریف زیستن را داشته باشد. او حتا نتوانست به زبان عربی تسلط یابد تا بلکه بتواند اجتهاد خود را تمام کند. یک مجتهد قلابی که نه ریشه یی داشت و نه از خانواده خوشنامی برخوردار بود و...
خمینی شیاد چه گونه به قدرت رسید؟
حال ببینیم چه عاملی سبب شد تا یک موجود حقیر، بی سر و پا و برآمده از منجلاب به ناگاه زمام قدرت را در مملکت آریایی ما به دست گرفت و خود را صاحب جان و مال ملت نامید. این مساله - که شاید بحث برانگیزترین قسمت فاجعه بهمن 57 باشد - بیش از هر چیزی به ریشه های خرافه پرستی عوام باز می گشت. این انقلاب مضمحلانه را عمدتن اقشار پست جامعه حرکت دادند.
ممکن است بعضن روشنفکران قلابی و جوجه مارکسیست هایی که چهار کتاب تورق کرده بودند نیز نقش هایی ایفا نموده باشند اما آنها که گوسپند وار به خیابان ها ریخته و حلقوم شان را آن شعار های مضحک و خان و مان سوز دریده بود قالبن توده های پست و خفیف اجتماع بوده و به باورهای جاهلانه و خرافی گرایشی خاص داشتند. آنان مقهور دنائت و جسارت این ملای روباه صفت شده بودند. افرادی که در خیابان های تهران فریاد سر داده و جانب روح الله فرانسه نشین را می گرفتند نه بر اساس خرد و تفکر بلکه در نقطه عکس آن روی حساب نادانی و هجو پرستی شان آن سید یک لاقبای دروغگو را منجی کاغذی خود فرض می کردند.
از سوی دیگر قدرت های جهانی که بر حسب سیاستی از پیش تعیین شده می خواستند ایران را به سمت و سوی زوال سوق داده و از قدرت و هیبت بیاندازند تجمعات داخلی را زیر ذره بین قرار داده و بزرگ نمایی کردند. خمینی که حس می کرد فرصت برایش فراهم گردیده به ایران بازگشت تا شاهد به ثمر رسیدن آرزوهای ننگینش باشد و بدین سان در تاریخ ثبت شد که بی شرم ترین، نامردترین و چندش آورترین اشخاص نیز ممکن است قرعه فال به نام شان افتد و مصداق همان "هیچ"ی باشند که به همه چیز دست می یابد.
شوربختانه چندین و چند بردار شوم دست به دست هم دادند تا خمینی شیاد بر مسند قدرت نشسته و به خمینی جلاد تبدیل شود. او به مجرد آنکه عرصه را به کام خود دید دستور داد کشتارها آغاز شوند.
خمینی که به طرز عجیبی تشنه خون بود، طی آن دهه شوم ولایت نامشروعش برای کشتن شریف ترین و مظلوم ترین فرزندان این مرز و بوم از هیچ فرصتی صرف نظر نکرد. صد البته پس از به گور واصل شدن آن پیرمرد آدمکش، جانشینش علی خامنه یی که در شیطان صفتی امروز هماوردی ندارد راه خمینی را بر همان رویه ادامه داد. همین نشان می دهد که مشکل اصلی افراد نیستند که جنایت و شقاوت اینان بخشی از تفکر حاکم بر سیستم است و اصولن تا روزی که جمهوری اسلامی آخرین نفس را نکشیده است جان، مال، ناموس و هویت کسی از بیم گزند این ددمنشان در امان نخواهد بود.
امروز را بنگریم
امروز جنبشی در داخل ایران فعال است که متشکل از آحاد مردم می باشد. این جنبش که از نزدیک یک سال پیش تا کنون تلاش های ارزنده یی را در راستای اعلام یکسری اعتراضات صلح جویانه به انجام رسانیده اکنون در صحنه حاضر می باشد. با توجه به خبر رسانی های اخیر، صمیمانه امیدواریم دوستان عزیز امروز، تجمع کثیفی را که حکومت برای جشن سالگرد منحوس بیست و دوم بهمن ترتیب داده به محلی برای فریاد آن بی شمارانی که خواهان باز پس گرفتن حقوق اولیه شان هستند بدل نمایند. این روز که یادآور یک فاجعه تاریخی است اکنون می تواند برای ما یک دست یافت ارزشمند باشد و راهی بگشاید برای پیروزی ملت و نابودی اهریمنان حاکم.
به امید آن روز بزرگی که خورشید غربت نشین و نازنین وطن مان شاهانه بردمد و در سایه وجود عزیزش دیگر باره ایران رنگ اقتدار، اعتبار، رهایی و آزادی را ببیند و باور کند.
فرا رسیدن بیست و دوم بهمن ماه روز عزای ملی را به یکایک دوستان گرامی تسلیت عرض می کنیم.
پایداری پادشاهی پیروزی
___________
نگاشته شده در تاریخ بیست و دوم بهمن دو هزار و پانصد و شصت و هشت شاهنشاهی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر